حق جلّ و عَلا میبیند و میپوشد/همسایه نمیبیند و میخروشد.
امیرالمومنین (ع) می فرماید: خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود:
« ای موسی سفارش مرا در چهار چیز نگه دار:
تا گناهان خود را آمرزیده ندیده ای به عیب دیگران مپرداز
تا پایان یافتن خزینه ی مرا ندیده ای، غم روزی مخور.
تا زوال سلطنت مرا ندیده ای، به کسی جز من امیدوار نباش
تا شیطان را مرده نیافته ای، از مکرش ایمن مباش.»
در مصباحه الشریعة آمده است که امام صادق فرموده اند:«.... رسوا مکن احدی را، چنانچه حق تو را رسوا نفرموده در چیزهایی که اعضم است. و اشتغال به عیب خود پیدا کن تا دراصلاح به تو باز شود و صرف نظر کن از چیز هایی که اعانت نکند تو را. و بر حذر باش از اینکه عمر خود را فانی کنی، برای عمل دیگران و نتیجه ی عمل تو به دفتر دیگران نوشته شود، و با رأس العمل تو دیگران تجارت نمایند و تو خود را به هلاکت اندازی.زیرا که فراموشی گناه خویش از بزرگترین عقوباتی است که حق تعالی در دنیا انسان را مبتلا کند تا که به اصلاح نفس قیام نکند و از او فراتر اسباب عذاب است در آخرت. و مادامی که بنده اشتغال به طاعت حق جل و علا دارد و مشغول به شناختن عیب های خویش است. و تارک چیز هایی است که عیب است در دین خدا، از آفات بر کنار است، و فائز شود به هر گونه حکمت وبیان. و مادامی که فراموش کند گناهان خویش را و عیوب خود را نداند و به حول و قوّه ی خود اعتماد کند. رستگاری برای او هرگز حاصل نشود.»
«آدب نماز ص 99»
«الحمدلله» چرا خدای متعال نفرموده است «احمدُالله»؟
چرا که اگر می فرمود «احمدالله» این پیام را به دنبال داشت که گوینده قادر بر حمد او باشد. اما چون فرمود «الحمدلله» بدین معناست که او پیش از حمد حامدان و پیش از شکر شاکران محمود می باشد. و بندگان اگر حمد بگویند و شکر بگذارند و نگذارند یکسان است. چه او از ازل تا به ابد به حمد قدیم وکلام خویش محمود بوده است.
صد قیامت بگذرد و آن ناتمام
خدایا نمیگویم دستم بگیر ....
عمریست گرفته ای رهایم نکن....
ای فرزند آدم عشق دنیا از دل بیرون کنید که عشق من و دنیا در هیچ دلی یک جا نگنجد.
ای پسر آدم به آنچه تو را فرمان داده ام بکوش و از آنچه بر حذرت داشته ام دوری کن، بدین گونه زنده ی جاویدت خواهم ساخت.
ای پسر آدم تو شه ی فراوان بر گیر که را دور است و بار سبک کن که صراط باریک است.
خواب خویش بر گور بگذار و فخر خویش به هنگام ارزیابی کارت و لذت هایت را بهر بهشت.
بهر من باش بهرت خواهم بود.
خداوند به حضرت داوود که بر او و پیامبر ما درود باد فرمود:
ای فرزند آدم هیچ روزی نو نشود مگر آنکه من روزی تو بفرستم، و هیچ شبی نو نگردد مگر آنکه تو در آن کار زشتی بر فرشتگان عرضه کنی.
نیکی من دائم بر تو فرود می آید و بدی تو دائم بر پیشگاه من بر میشود.
ای فرزند آدم به آن اندازه که نیاز مند من هستید،فرمانم برید و به آن اندازه که توانایی آتش دارید نافرمانیم کنید.
بر دنیا به اندازه ای که در آن خواهید ماند بکوشید و برای آخرت نیز بدان اندازه که در آن خواهید ماند توشه بگیرید.
به کشتگاه دنیا تخم نیکی افشانید،بهر من کوشید و حاصل کارتان پیشاپیش به من فروشید،چنان سودتان دهم که هیچ چشمی چنان ندیده است. و هیچ گوشی چنان نشنیده است و هیچ دلی چنان در نیافته است.
خداوند به حضرت داوود فرمود:
کسی که به قضای من خشنود و بر بلایم بردبار و بر بخشش هایم شاکر نیست بگذار خدایی جز من جوید.
کسی که بر دنیا محزون شود،گویی بر من خشم گرفته است.
کسی که بر توانگری،به جهت توانگریش تواضع کند،دو ثلث دین خویش را از دست داده است.
در حدیث است که حضرت موسی(ع) در مناجات کوه طور، عرض کرد: « یا اله العالمین » (ای خدای جهانیان)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله المحسنین » (ای خدای نیکو کاران)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله المطیعین » (ای خدای اطاعت کنندگان)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله العاصین » (ای خدای گنهکاران)،
جواب شنید: « لبیک،لبیک،لبیک ».
حضرت موسی (ع) تعجب کرد و عرض کرد:خدایا،تو را خدای جهانیان،خدای نیکوکاران،
خدای اطاعت کنندگان خواندم یک بار فرمودی « لبیک »
ولی تو را خدای گنهکاران خواندم سه بار «لبیک» فرمودی،حکمتش چیست؟
جواب آمد:
مطیعان به اطاعت خود،
نیکوکاران به نیکوکاری خود،
و عارفان به معرفت خود اعتماد دارند،
گنهکاران که جز به فضل من پناهی ندارند
اگراز درگاه من نا امید گردند به درگاه چه کسی پناهنده می شوند؟
خداوند به حضرت موسى (عليه السلام) خطاب كرد:
اى موسى من مريض شدم ، چرا به عيادت من نيامدى ؟!
حضرت موسى (عليه السلام) عرض كرد:
پروردگارا مگر تو هم مريض مى شوى ؟!
خطاب رسيد: آرى ، فلان بنده من ، دوست من ، در فلان جا مريض شده است به عيادتش نرفته اى ! به عيادت من نيامده اى .
سفارش ديگر خدا به موسى (عليه السلام)
خداوند به موسى (عليه السلام) فرمود: سفارش مرا در چهار چيز به خاطر بسپار:
1- تا نديدى گناهانت آمرزيده است ، به عيوب ديگران مپرداز.
2- تا نديدى گنج هاى من ته كشيده ، غم روزى مخور.
3- تا نديدى ملك و سلطنت من زوال يافته به غير من اميدوار مباش .
4- تا نديدى شيطان مرده است ، از مكر او ايمن مباش .
حضرت موسى (عليه السلام) به خداوند عرض كرد: خدايا تو را كجا بيايم ؟
وحى آمد كه مرا در نزد دل شكستگان پيدا كن.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
چون روز قيامت شود، بنده اى را مى آورند و فرمان مى شود كه او را به سوى آتش ببرند.
بنده بر مى گردد و به پشت خود مى نگرد.
خداوند جليل مى فرمايد: او را باز گردانيد، چون او را مى آورند به او مى فرمايد: بنده من چرا به پشت سر نگاه مى كردى ؟
بنده مى گويد: پروردگار! من چنين گمان بد به تو نداشتم .
خداوند مى فرمايد: گمانت به من چگونه بود؟
بنده مى گويد: پروردگارا! گمانم به تو اين بود كه مرا بيامرزى و به رحمت خودت در بهشت سكونت دهى .
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
خداوند بزرگ مى فرمايد: اى فرشتگان من ! به عزت و جلالم و به نعمتها و بلاهايم سوگند كه اين بنده هرگز لحظه اى به من گمان نيك نبرد و اگر لحظه اى گمان خوب به من داشت ، او را به آتش نمى هراساندم شما دروغش را بپذيريد و او را در بهشت جاى دهيد.
تا حالا عکسی از مویرگ ها و گوشت و استخوان ها و عضلات کف دست و انگشتانت رو دیدی ؟؟!
این عکس رو همیشه به یاد داشته باش وهمین الآن به دستهایت نگاه کن ...
آره ! این همون دستی هست که به زیبایی و ظرافت توسط خدا ساخته شده و تو متاسفانه در راه نافرمانی خدا ازش کمک می گیری ( گناه کبیره ) !
این دست هدیه خداوند است به تو ، بهترین راه تشکر از خدا ، ترک گناه هست از جمله ترک خودارضایی ...
و حالا دو آیه از قرآن ، همان قرآنی که در یک گوشه ای از خانه ات ، غریبانه به گوشه ای چشم دوخته است :
آیا آدمی فکر می کند که ما هرگز استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد ؟ چرا ! ما حتی می توانیم سر انگشتان او را نیز دوباره منظم درست کنیم ! ( سوره قیامت آیه 3 و 4 )
در درون وجود شما ، آیات و نشانه های خداست ، آیا نمی بینید ؟ (سوره ذاریات آیه 21)
آیا دوست داری کاری کنی که باعث خوشحالی خدا بشه ؟؟؟
اعمالی که با دانش بشری همخوان نیست خداوند هم خطاب به نبی مکرّم اسلام (ص) در شب معراج فرمودند:
یا أحْمَدُ!عَجِبْتُ مِنْ ثَلاثَةِ عَبِید; َبْد دَخَلَ فِی الصَّلاةِ وَهُوَیَعْلَمُ إلى مَنْ یَرْفَعُ یَدَیْهِ وَقُدّامَ مَنْ هُوَوَهُوَ یَنعَسُ.وَعَجِبْتُ مِنْ عَبْد لَهُ قُوتُ یَوْم مِنَ الْحَشیشِ أوْغَیْرِهِ وَهُوَ یَهْتَمُّ لِغَد وَعَجِبْتُ مِنْ عَبْد لا یَدْرِی أنِّی راض عَنْهُ أوْساخِطٌ عَلَیْهِ وَهُوَ یَضْحَکُ.
اى احمد! از سه بنده خود تعجب مى کنم:
بنده اى که به نماز ایستاده و مى داند دستهاى خود را به جانب چه کسى دراز کرده و در پیشگاه چه کسى ایستاده و در عین حال خواب آلود (کسل و بی حال) است.
و تعجّب مى کنم از بنده اى که قوت و روزىِ امروز خود را از گیاه و چیزهای دیگر دارد ولى براى فردایش به فکر فرو رفته و برای فردای خود سعی و کوشش می کند.
و تعجّب مى کنم از بنده اى که نمى داند آیا من از او راضى هستم یا بر او غضبناکم، ولى او خندان است.( ارشاد القلوب 1 / 199)
منبع: قدس آن لاین
و به قدر نياز تو فرود ميآيد، و به قدر آرزوي تو گسترده ميشود،
و به قدر ايمان تو كارگشا ميشود، و به قدر نخ پير زنان دوزنده باريك
ميشود،
و به قدر دل اميدواران گرم ميشود....
پــدر ميشود يتيمان را و مادر.
برادر ميشود محتاجان برادري را.
همسر ميشود بي همسر ماندگان را.
طفل ميشود عقيمان را.
اميد ميشود نااميدان را.
راه ميشود گمگشتگان را.
نور ميشود در تاريكي ماندگان را.
شمشير ميشود رزمندگان را.
عصا ميشود پيران را.
عشق ميشود محتاجانِ به عشق را...
خداوند همه چيز ميشود همه كس را.
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاكي دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهيز از معامله با ابليس.
بشوييد قلبهايتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهايتان را از هر انديشه خلاف،
و زبانهايتان را از هر گفتار ِناپاك،
و دستهايتان را از هر آلودگي در بازار....
و بپرهيزيد از ناجوانمرديها، ناراستيها، نامردميها!
چنين كنيد تا ببينيد كه خداوند، چگونه بر سفرهي شما، با كاسهيي خوراك و
تكهاي نان مينشيند و بر بند تاب، با كودكانتان تاب ميخورد، و در دكان شما
كفههاي ترازويتان را ميزان ميكند
و "در كوچههاي خلوت شب با شما آواز ميخواند"
این مطلب اولین بار در سال ۲۰۰۱ توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت.
این مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت ۴ روز بیش از پانصد هزار نفر
به سایت کلیسا ی توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند.
این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد.
گفتگو با خدا
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم.
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی؟
گفتم : اگر وقت داشته باشید.
خدا لبخند زد
وقت من ابدی است.
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی؟
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟
خدا پاسخ داد …
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند.
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند.
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند.
زمان حال فراموش شان می شود.
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال.
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد.
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.
بعد پرسیدم …
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی از زندگی را یاد بگیرند؟
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد.
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد.
اما می توان محبوب دیگران شد.
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند.
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد.
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم.
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرند.
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند.
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند.
یاد بگیرند که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند.
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.
و یاد بگیرند که من اینجا هستم.
گفتم:خدایا از همه دلگیرم!
گفت:حتی از من؟
گفتم:خدایا دلم را ربودند!
گفت:پیش از من؟
گفتم:خدایا چه قدر دوری!
گفت:تو یا من؟
گفتم:خدایا تنها ترینم !
گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم!
گفت:غیر ازمن؟
گفتم:خدایا دوستت دارم !
گفت: بیش از من؟
من خدا را دیدم
در خَمِ جادهی چالوس به باران میگفت:
نکند سیل شوی تا دل مردم گیرد!
یا نباری و طبیعت ز فراقت میرد
در همان وقت درختی خندید
خدایا!
ره و فرمان که به دستان شماست؟!
و خدا گفت: عزیزم!
اینچنین نطق مرا بین و شرافت آموز
که اگر رأس حکومت هستی
نکند پای نهی بر دستی
. . .من خدا را دیدم
که سر چوبهی دار
به زن زانیه گریان میگفت!
. . .حرف من نیست که اینگونه بیایی نزدم
چه کنم؟. . . بشر اخراجی!
هر چه من گفتم و بشنید، فقط از بر کرد
از یکی گوش شنید و دگری را در کرد
هر چه من خیر نوشتم، او ندید و شر کرد. . .
من خدا را دیدم
در میان بدن زخمی یک مرغابی
مثل او جان میداد!َ
عرق سرد کشاورز که در خاک چکید
او در احساس علفزار
به رقص آمده بود
و به چوپان ِ مترسک لقمهای نان میدادََ
اینچنین مرهم زخمی شده، درمان میداد
من خدا را دیدم. . . و خدا هم میدید
من ، خدا را دیدم
فارغ از وهم و خیال
لحظه ای را که محمد ، ز ِ " حراء " می آمد
و به خود می فرمود :
قل هو الله احد
*****
من ، خدا را دیدم
لحظه ای را که علی ، فتح ِ خیبر می کرد
و شباشب هنگام
توشه ای بهر ِ یتیمان می برد
*****
من ، خدا را دیدم
داشت با فاطمه صحبت می کرد
و به او می فرمود :
خلقت ِ عالم و این چرخ و فلک
همه از عشق ِ تو بود
******
من ، خدا را دیدم
آن دمی را که ملائک به خدا می گفتند
تسلیت بابتِ هفتاد و دو تن
******
من ، خدا را دیدم
در تمام ِ لحظات
و به هر سمت نظر می کنم از چشم ِ دلم
باز هم می گویم
من ، خدا را دیدم
.: Weblog Themes By Pichak :.